اس ام اس

اس ام اس عاشقانه اس ام اس تولد اس ام اس جدید اس ام اس فلسفی اس ام اس تنهایی اس ام باحال

اس ام اس

اس ام اس عاشقانه اس ام اس تولد اس ام اس جدید اس ام اس فلسفی اس ام اس تنهایی اس ام باحال

مجموعه کاریکلماتور:

اشک ، سینه خیز از گونه ام پایین می آید.
در کارگاه ِ خم کاری ِ زمانه ، فقط کمر خم می کنند.
سکته‎ی مغزی کرده‎ام ، مغزم را با ویلچر به پارک می برم.
برای سفر به “نصف النهار“ ، فقط “ شام“ بر می دارم.
رقاصک ِ ساعتم با ضربه‎ای سنگین ، بازنشسته شد.
خیلی مانده تا پخته شوم ، ادویه فراموش نشود.
آخرین “تور ِ“ ماهی ، سفر به خشکی است.
زرخیزترین سرزمین ، بازار ِ زرگرهاست.
زندگی ، زنگ تفریح مرگ است .
سقوط ، پرواز ِ میان بر است.
آرام‎ترین خواب ، به ساعت تعلق دارد.
قالی ، قبل از تولد به دار آویخته می‎شود.
در بی‎قراری ِ نگاهم ، پارکینسون رخنه‎کرده است.
تنها خطی که متحول نشده است ، خط ِ فقر است.
ماهی در گروه “آب زیان“ و انسان در گروه “نان زیان“ قرار دارد

نکات جالب انگیز:

  • فقط تنبل‌ها معتقدند کاری را که می‌توان پس‌فردا انجام داد، نباید به فردا موکول کرد.
  • در یک میهانی، وقتی حوصله‌تان سر می‌رود امیدتان را از دست ندهید. همیشه این امید وجود دارد که به خانه‌تان بازگردید.
  • پاها و آرزوها را هرگز نباید از گلیم خود درازتر کرد.
  • تنها عیبی که برابری دارد این است که همه می‌خواهند با بالاتر از خود برابر شوند.
  • زندگی هیچ ارزشی ندارد، ولی در جهان هیچ چیز هم ارزش زندگی را ندارد.        

     

    حسودی به سکوت:
    - گاه زیباترین واژه ها هم به سکوت حسودی می کنند.
    - سرباز تشنه با تفنگ ابر را سوراخ سوراخ کرد.
    - ملک الموت گفت: نمی دانستم جنبه شنیدن شوخی مرا ندارد.
    - ستونهای افقی و عمودی جدول، تار و پود زندگی کسالت آورش بودند.
    - یکی از میله های قفس استعفا داد، پرنده آزادی را تجربه کرد.
    - با وجودی که کوچکترین اعتقادی به حرفهای او نداشت، حرفهایش را به گوش همه می رساند. میکروفون خیلی مظلوم بود.
    - کلاهم را بدون تحصیل در دانشکده حقوق، قاضی کردم.
    - زندگی دخترک کبریت فروش توسط کبریتهایی که هرگز روشن نشدند، به آتش کشیده شد.
    - مدال طلا را کسی به دست آورد که در طول مسابقه بیش از همه برنزه شده بود.
    - دیکته اش ضعیف بود. برای داشتن عمر جاویدان از آب حیاط نوشید.
    - عاشق گفت: معشوقم که این طرفها آفتابی می شود، احساس سرما نمی کنم.
     
    باز هم کاریکلماتور:
  • عامه ی مردم روح خود را می فروشند تا با عایدات آن عمری را با وجدان طی کنند (لوگان پارسال اسمیت).
  • هرگز به دوستانت کاستی هایشان را در جمع نگو چون ممکن است عیوب خود را برطرف کنند اما مطمئنن هیچگاه تو را به خاطر این تذکر نمی بخشند (لوگان پارسال اسمیت).
  • جامعه مثل آب نمک است شنا کردن در آن بد نیست اما بلعش وحشتناک است (سایمن استرانسکی).
  • پول همه چیز زندگی نیست اما می تواند همه چیز را بخرد (ادموند استاکول).
    ازدواج عوام، آنان را از شخصیت تهی و از خصوصیات اخلاقی خالی می کند (رابرت لویی استیونسن).
  • ازدواج مکالمه ی طولانی دو انسان است که هر ازچند گاه به مشاجره می انجامد (رابرت لویی استیونسن).
    عاقبت صرفه جویی در مصرف عقل و عشق:

    می خواست در مصرف عقل صرفه جویی کند،عاشق شد.
    می خواست در مصرف عشق صرفه جویی کند،ازدواج کرد.
    می خواست در مصرف بی خیالی صرفه جویی کند،بچه دار شد.
    می خواست در مصرف زندگی صرفه جویی کند،خودش را دار زد.
    می خواست در مصرف سلولهای مغز صرفه جویی کند،سیاستمدار یک کشور جهان سومی شد.
    می خواست در مصرف انرژی صرفه جویی کند،به خانه آرزوهایش اسباب کشی کرد.
    می خواست در مصرف بند رخت صرفه جویی کند،خوابید.(اصولا کارهای بی ربط زیاد می کرد!)
    می خواست در مصرف سکوت صرفه جویی کند،به نشانه اعتراض سکوت کرد.
    می خواست در مصرف انرژی حاصل از ترافیک صرفه جویی کند،به ابرها قرص ضد بارداری داد.
    می خواست در مصرف راه صرفه جویی کند،برگشت!
    می خواست در مصرف آب صرفه جویی کند،مطالبش راdelete کرد!

     

     سیاستمدار: کسی است که می تواند به شما بگوید به جهنم بروید منتها به نحوی که شما برای این سفر لحظه شماری کنید.

    مشاور: کسی است که ساعت شما را از دستتان باز می کند و بعد به شما می گوید ساعت چند است.

  • خرید کارتون قدیمی
    نظرات 0 + ارسال نظر
    برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
    ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد